۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

از کوروش تا اردشیر...

قرار بود راجع به مشغولیت های ذهنی و شخصی خودم بنویسم اما بحث قبلی انقدر برام جذاب و کلیدیه که حداقل 1 پست طولانی دیگه (به جز این!) لازم داره!! ولی خیلی خلاصه از مشغولیت جدید! بگم که 5شنبه هفته قبل به یک جلسه "هم اندیشی" دعوت شده بودم که شاید بعد ها راجع به اون مفصل تر بنویسم... اما اون مطلبی که از همه بیشتر برام جالب بود نقد "ادبیات مارکسیستی! در رسانه دینی !! و شبکه های تصویری!" بود که به نظرم دیگه باید گفت "خرده فرهنگ مارکسیستی!" و این ادبیات (یا خرده فرهنگ) متاسفانه در تمام لایه های جامعه مون نفوذ کرده، نه فقط در لایه رسانه ای و تبلیغی مذهبی! ... و طبعا حضور کاملا محسوس و پر رنگش در لایه های تبلیغی ضد دینی و سکولار جامعه و قشر شبه روشنفکر( به قول صادق هدایت :کسانیکه آروغ روشنفکری میزنند!) بسیار مشهوده تره و در واقع کلیدیترین ابزار شونه!! و نا آگاهانه تبدیل به زبان محاوره ما شده حتی در شخصی ترین روابطمون .... ولی فعلا تاریخ با شکوه ایران...

...فرجام کوروش نیز همانگونه است که باید باشد وی تا 60 سالگی بر پشت اسب نشست ، در دستی نماد مقدس و در دست دیگرش شمشیر! هرگز آرام ننشست و همواره چون نماینده اهورا با فره ایزدی در کارعدل و داد! بود به سمت رود جیحون برای خاموش کردن فتنه ای کهنه که هیچگاه دست از شرارت نکشیده بودند، لشکر کشید .
در نبرد ،پسر ملکه "ماساژت ها" جان باخت. "تومیریس" با خشم سپاهش را به انتقام خونین فراخواند و چادر نشینان درنده خو سپاه کوروش را در برابر ظلمت و شرارت خود! به زانو درآوردند. اهریمن انتقام کشید وخون خواست!.. پس ملکه شمشیر کشید و شاه از اسب به زمین افتاده اهورا را سر برید و در تشتی از خون انسان نهاد. و جنازه مثله شده کوروش را به پاسارگاد باز پس فرستاد.
خورشید فلات ایران غروب کرد و سیاهی از کران تا کران چهره گسترد....
داستان کوروش از جهات بسیاری قابل بحث است.اگرچه عده ای اساسا این داستان را قبول ندارند و معتقدند اتفاقا کوروش به حدی ظالم و خونخوار بود! که احدی چه در داخل قلمرو اش و چه در خارج از آن(حتی تاریخ نویس یونانی ) از وحشت او جرات نکرد حقیقت را بنویسد حتی تا قرنها وقرنها بعد. چرا که سیستم نظامی/اطلاعاتی و جاسوسان و مزدورانش در سراسر گیتی گسترده بودند!!!یهودیان میگویند که در تورات ما بشارت داده شده بود و داستان او در تورات آمده! سایرین او را ذوالقرنین (پیامبر/ پادشاهی) معروف در عصر باستان میدانند. و گروهی او را آزاد مردی پایبند به اصول دموکراسی غربی !! و بنیانگزار حقوق بشر میدانند که شاید هم تئوری های سوسیالیستی مارکس و دیدگاه دموکراتیک جان لاک و پوپر را یواشکی ورقی زده!! و هرگز هم خدا پرست نبوده! فره ایزدی انگی ننگین بر پیشانی یک ابر روشنفکر ماقبل تاریخ است!!! و جعلیست آشکار!
اما چه حقیقت و چه افسانه، نفس وجود کوروش در اسطوره های ما در کنار اوشو زرتشت و دیدگاه های اخلاقی اجتماعیش که البته عده ای هم وی را با کنار گذاشتن تحریفاتی! همان پیامبر مجوسان دانسته که در سوره توبه بعنوان اهل کتاب شناخته میشوند. ساختاری استثنایی را در تاریخ بشر رقم زد:
هویت "ایرانی .....که البته از حدود چیزی بیش از 2500 سال قبل، به مدت 1200 سال ، "ایران زرتشتی " نام داشت و الان "ایران اسلامی" است!
اساسا ملت ما بشکل منحصر به فردی آنقدر آرمانگراست، آنقدر آرمانگراست ! که خدا میدونه!!!!ما هرگز چیزی به نام ایران خالی نداشتیم!
ایران بی آرمان، ویران است!ایران نیست!!
و همین آرمان (البته از متعالی ترین نوعش) همیشه در کنار این ملت بوده و ملت را یاری رسانده تا خصوصیت منحصر به فرد دیگرش را خلق کند یعنی: "هضم کردن هجوم بیگانه و استخراج فرهنگ یا هر چیز خوب از آن البته پس از تبدیل کردنش به ورژن ایرانی! و بازهم ایرانی ماندن!!
آرمان ایرانی همیشه هویت ایرانی را در خود به شکل انعطاف پذیری جاری میکند.پس اگر دروازه ها گشوده شود روح این ملت نه تنها نمیشکند که آبدیده تر و قوی تر میشود. که البته در اکثر مواقع مهاجمان را در خود هضم میکرد! اگرچه همین آرمان گرایی معضلات بسیاری رو هم برامون ایجاد کرده!!!(لینک به پست های بعدی و هوشمندی شما!!..)
خیلی ها معتقدند که اساس این هویت در دوران هخامنشیان شکل گرفت.که مباحثی پیچیده را طلب میکند. اما آنچه بسیار روشن و بدیهی بنظر میرسد : اعتقاد به مذهب (آرمانگرایی شرقی)،مشروعیت اساسنامه های اخلاقی مذهبی در جامعه و لازم الاجرا بودن آن، پادشاهانی که مشروعیت سلطنتشان از سوی خداست، عدالت محوری و عدالت خواهی در جامعه و هر چیز دیگری که در آن شرایط همسو با یک مذهب( آیین مقبول و محبوب زرتشت در آن زمان) موجب فخر و مباهات یک ملت میشد!
اگر دوباره به تاریخ برگردیم میبینیم که بعد از کوروش دیگر خبری از آن تاییدات اهورایی نبود! پادشاهان بعدی زیر این فره ایزدی زاییدند و رفتند و نسلهای جدید شاهان الهی ظاهرا عادل را در ورژن های متعدد ارایه کردند!و این ملت را قرنها با تراژدی شاهان ظالم و حکومتهای فاسد تنها گذاشتند. اما روح ملت تک و تنها در این اندوه مبهوت ماند و دست از آرمان نکشید.
آرمان بی قید وشرط ، مستعد فساد! و بهانه ای شد برای حکومت فاسد و ظالمان فرصت طلب!ایرانیان تنها به وعده های شاهان جدید که ریشه در آرمانشان داشت دل خوش کردند! گاهی خروج کردند و گاهی سکوت! سوختند و ساختند تا شاید صبح دولتشان بدمد....
کمتر از 200 سال هخامنشیان تلاش کردند و به آرمانها پر و بال دادند اما دیگر کوروشی به تخت ننشست اگرچه حکومت هخامنشیان ایران را بسیار مقتدر و مترقی کرد اما نتوانست ظاهرا چون کوروش خشنودی اهورا را جلب کند...
سرانجام نخستین آزمون انعطاف پذیری فرهنگ ایرانی فرارسید... شاگرد ارسطو، خادم سرسپرده حقیقت و زیبایی! اسکندر کبیر! وی سراسر ایران را فتح کرد و تخت جمشید را به آتش کشید!!!! و کوشید تا ملتی عقب مانده و امل!! را که به جای خواندن فلسفه یونانی!! و غربی دل در گرو مذاهب خرافی و آرمانهای بدوی!! داشتند، به راه چپ!! هدایت کند!!اما سر از هند درآورد! بله! اولین هجوم از سوی غربی های کافر و امپریالیسم غرب بود!که هنوز هم چشم دیدن مارا ندارند!! بعد از مرگ اسکندر خان ! سلوکوس،بوسیله سلسله سلوکیه، دیدگاه هلنی اورا در ایران به مدت 160 سال به خورد ملت داد! اما افاقه نکرد که نکرد! ایرانی هنوز ایرانی بود!
ایران زرتشتی بدست چادرنشینانی آریایی بنام پارت ها از یونانیانی که مبلغ غربزدگی!! در ایران بودند،به مدت 300سال انتقام کشید! پارت ها ایران را احیا کردند. و حاکمیت مجدد فرهنگ و فلسفه هخامنشی را اعلام کردند و با رد دیدگاه شیطانی یونانیان!! که مشروعیت شاه را بسته به اراده اتباعش میدانست، اعلام کردند : مشروعیت شاه از یزدان است!و به مبارزه با تهاجم فرهنگی غربی ها !! پرداختند و در این راه، از لج آنها هنر" مینیاتور" را بوجود آوردند و جایگزین سبک هنری یونانی کردند!!
جامعه ایرانی دوباره در آغوش آرمانش آرام گرفت... آنان حدود 400 سال حکومت کردند اما بالاخره آنان نتوانستند دولت پاینده را در کنار رضایت نخبه های طالب قدرت! و یک ملت ابر آرمانگرای نق نقو!! نگه دارند. با افزایش هرج ومرج اردشیر که فرزند بابک،نگهبان معبد آناهیتا بود، درکنار ویرانه های تخت جمشید در شهر استخر به تخت نشست ودر ابتدا با در پیش گرفتن روش کوروش: سیاست مدارا، ترغیب، تهدید! همه رقیبان را از صحنه خارج کرد.و هنگامیکه "اردوان" (آخرین شاه پارت ) اورا غاصب خواند از دهان اردشیر صدای هخامنشیان به فریاد آمد که: اهورا این تاج وتخت را بر من روا داشته!....
فلات ایران دوباره به لرزه افتاد...
ادامه دارد....

۲ نظر:

reza گفت...

با سلام و درود فراوان بر شما دوست عزیز و گرامی"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی والفرقان" و آرزوی تندرستی و سعادتمندی شما در تمامی مراحل زندگانی ،و قبولي طاعات و عبادت شما در اين ماه پربركت و پرفضيلت از درگاه پروردگار حق.. باستحضار حضرت عالی میرساند کلبه درویشی حقیر با مطلبی آموزنده با عنوان. .."..دربهاي رحمت پروردگار بسوي مومنان گشوده شد ."...بروز شده است ..خوشحال خواهم شد دیدن کنید و نظرات ارزشمند خود را مرقوم فرمائید ، مثل همیشه منتظر قدمهای سبز و حضور گرمتان هستم ...سراپاي درد و محتاج درمان.. ..چرا از طبيب و دوا مي گريزي ...خدا خواست تا كه هدايت نمائيد ...چرا آخر از اين سرا مي گريزي ...قلب تو روشن تر از آیینه است ...شوق و شور عشق خدا در سینه تواست....بيا اي تشنه رحمت و بخشش ....شفاي تو در بارگاه خداست ......التماس دعا و خدا نگهدارتان

ناشناس گفت...

استاد سیاوش اوستا رهبر جهانی نو زرتشتی شیوه ی نوینی را برای آموزش از طریق اینترنت و نو زرتشتی شدن و گواهی را بدون هزینه و نهادن رد پائی دریافت کردن در سایت زرتشت دات اف آر میشناساند مهر ورزیده و این پیام را بیشتر منتشر کنید
لیلا شاهین دبی وکیل دادگستری

چگونه زرتشتی و اوستائی شویم؟
http://zartosht.fr
بسیار مهم مهرورزیده و پیش از اینکه فرم را پر کنید تمامی برگها و آگاهیهای زرتشت دات اف آر و سایت اهورا مزدا دات نت را بخوانید http://ahooramazda.net
برای دریافت گواهی به پائین صفحه بروید.
اگر برای گرفتن پناهندگی مایل بدریافت گواهی هستید با ما پیوند برقرار نکنید پیوستن به جهان اوستائی بر پایه باور دل و تا پای جان در راهش رفتن است با سه پند نیکی در پندار و گفتار و کردار و باور به اهورامزدا و خرد انسانی و مردم سالاری خردمندانه و لائیک و غیر دینی و مهرورزی
و آئین اوستا دین نیست بلکه آئین و دستور و فرمان زندگی است بر پایه خرد و باور به دانای توانایی که پروردگار هستی و فلسفه بهزیستی و بهی است و ما سازندگان بهشت در همین جهانیم
ارسال يک نظر