۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

فقط چند لحظه...

از امروز میخوام سعی کنم کمی درباره چیزهایی که توی ذهنم می چرخه بنویسم امیدوارم بتونم اونطور که لازمه براش وقت بزارم

۲ نظر:

کاوه گفت...

اما کار به نارضایتی شدید مردم که میرسه دیگه براحتی اعراب میتونن حکومت که سهله حتی دین و فرهنگ مردم رو تغییر بدن!

دوست عزیز جمله بالا رو از تو متن خودت آوردم. شاید کمک کرده باشم به دغدغه های با ارزشی که داری.
صددرصد با شما موافقم که دلیل این اوضاع نابه سامان برمیگرده به شخصیت جمعی مردم. اما اگه از این جلوتر برم پام رو از گلیم خودم درازتر کردم. چون تخصصی در زمینه روان شناسی و جامعه شناسی و مردم شناسی و خلاصه اینکه شخصیت جمعی یک قوم چه جوری شکل میگره، ندارم.
من فقط به خاطر علاقه و کارم، به خصوصیات اصلی و فرعی ـ جمعی و فردی آدمهای دور و برم توجه میکنم تا آنها را به درستی پیش چشم شما و دیگران بگذارم. تشخیص اینکه چرا یک ملت، خصوصیت اصلی و قدیمی و آشکارش میشود ریاکاری، کار روان شناسان و جامعه شناسان و فیلسوفان تاریخ دان است. کار من نیست.

یک مورد دیگر هم هست و آن اینکه نارضایتی شدید آن دوران با حمله اعراب به استحاله روحی و روانی این ملت بخت برگشته انجامید. درست. اما شما بهتر میدانی که به عصر حاضر میگین: «دهکده جهانی» دیگه نیازی یه شمشیر و قلاده نیست تا باز هم ملتی از این رو به آن رو شود. وقتی که علتی (نارضایتی شدید) در کار باشد قطعن معلولی (پس زدن هرآنچه هست) هم به دنبالش میآد.

خودِ من نه کاری به کوروش کبیر دارم نه به خسروپرویز صغیر. به خودم نگاه میکنم که همین حالا، چه کاره ام؟

gomar گفت...

Kyikiyikyu